:: تنور داغ اس ام اس و سرگرمی ::

جوک و اس ام اس جدید : عاشقانه فلسفی طنز قومی مناسبتی . داستان طنز حکایت .مطالب مفید عکس طنز و هر چه شما را شاد و سرگرم میکند.

:: تنور داغ اس ام اس و سرگرمی ::

جوک و اس ام اس جدید : عاشقانه فلسفی طنز قومی مناسبتی . داستان طنز حکایت .مطالب مفید عکس طنز و هر چه شما را شاد و سرگرم میکند.

داستان آموزنده زاهد

در راه به مسافری برخورد که از شدت گرسنگی به حالت ضعف افتاده بود. کنار او نشست و از


  داخل خورجینش نان بیرون آورد و به اوداد. مرد گرسنه هنگام خوردن نان چشمش به سنگ


گرانبهای درون خورجین افتاد. نگاهی به زاهد کرد و گفت:



آیا آن سنگ را به من می دهی؟


زاهد بی درنگ سنگ را درآورد و به او داد. مسافر از خوشحالی در پوست خود نمی نگجید. او می


دانست که این سنگ آن قدر قیمتی است که با فروش آن می تواند تا آخر عمر در رفاه زندگی کند.


بنابراین سنگ را برداشت و با عجله به طرف شهر حرکت کرد.


چند روز بعد همان مسافر نزد زاهد در کوهستان برگشت و تا او را دید به او گفت:


من خیلی فکر کردم تو با این که می دانستی این سنگ چقدر ارزش دارد خیلی راحت آن را به 


من هدیه کردی. بعد دست در جیبش برد و سنگ را در آورد و گفت:


من این سنگ را به تو بر می گردانم ولی در عو ض چیز گرانبهای دیگری از تو می خواهم.


به من یاد بده که چگونه می توانم مثل تو باشم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد